غزل ۳۴۶- من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق. داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم. بازکش یک دم عنان ای ترک شهرآشوب من. تا ز اشک و چهره راهت پرزر و گوهر کنم. من که از یاقوت و لعل اشک دارم گنجها. کی نظر در ...
